به گزارش راهبرد معاصر؛ نام داعش و جنایت های این گروه، یادآور دهشتناک ترین و هولناکترین صحنه های دهه ی اخیر جامعه بین المللی است. نبرد سهمگین مارس 2019 جهت عقب نشینی و از میان بردن آخرین هسته های تروریستی داعش در باغوز همچنان در ذهن جهانیان مانده است، نبردی که در آن شبه نظامیان نیروهای دموکراتیک سوریه با اولتیماتوم های پی در پی خواستار تسلیم آخرین بازمانده های تکفیری ها شدند، امری که با مخالفت و ایستادگی تام و تمام تکفیری ها تا آخرین نفس همراه بود.
سقوط باغوز بسان نقطه عطفی در تحولات منطقه ای و بین المللی به حساب می آمد، رخدادی که نقطه ی آغازی بود بر پایان پنج سال خلافت خودخوانده ابوبکر البغدادی، خلافتی که به گفته ی نشریه فوربس از درآمد افسانه ای سالانه دو تا سه میلیارد دلاری برخوردار بوده (ثروتمندترین گروه تروریستی تاریخ) و بر مساحتی بیش از صد هزار کیلومتر و با جمعیتی بالغ بر 12 میلیون نفر، حکمفرمایی می نمود.
بازداشت قریب به 55 هزار تن از اعضا و خانواده های داعش و استقرار آنان در اردوگاه هایی در شمال سوریه و غرب عراق و در ادامه مرگ ابوبکر البغدادی را شماری از ناظرین بین المللی بسان آخرین میخ بر تابوت خلافت داعش قلمداد نمودند. با این حال گروه یاد شده با انتخاب ابو ابراهیم الهاشمی القریشی با نام واقعی امیر محمد عبدالرحمان المولا الصلبی و ملقب به عبدالله قرداش به حیات خویش ادامه داده و همچنان بیعت شماری از تروریست ها در غرب و شرق آسیا را با خود یدک می کشد.
وقوع حملات پراکنده از سوی تکفیری های داعش در عراق و سوریه و شاخه های این گروه در فیلیپین، افغانستان، مصر و سایر کشورها؛ شماری از ناظرین بین المللی را بر آن داشته که تروریست های خلافت البغدادی، فضای پس از سقوط باغوز را به عنوان فرصتی مناسب برای احیای مجدد خویش مغتنم شمرده و اکنون و با بهره گیری از یک سلسله رخدادهای منطقه ای و بین المللی در پی عرض اندام جدید برآمده اند. عرض اندامی که بر خلاف سیره پیشین این گروه (تشکیل دولت) بوده و با اتکا به سلفش (القاعده)، متوسل به نبردهای چریکی و ایذایی شده است.
در این نوشتار برآنیم به عوامل دخیل در ایجاد فضایی مساعد جهت جولان تکفیری ها در منطقه بپردازیم. عللی که عموما ریشه در سیاست های ایالات متحده آمریکا و شماری از متحدین منطقه ای اش دارد.
چراغ سبز تلویحی آمریکا
از زمان تاسیس گروه داعش در عراق و سوریه تا اعلام خلافت از سوی ابوبکر البغدادی در مسجد معروف موصل، سیاست اعلامی آمریکا عموما در مخالفت با داعش متمرکز بوده، تا آنجا که رئیس جمهور آمریکا با تدارک مراسمی، عملا پیروزی بر این گروه را حاصل حمایت های بی دریغ واشنگتن از گروه های مهاجم بر علیه داعش قلمداد نمود. با این حال و با نگاهی به تحولات منطقه در خلال یک دهه اخیر، می توان اذعان داشت که سیاست مهار تهران و تضعیف متحدین منطقه ای اش ولو با توسل به گروه های سلفی در صدر اولویت های آمریکا و متحدینش قرار داشته است.
حمایت مستقیم اسرائیل از جبهه النصره در مرزهای جولان اشغالی، عبور و مرور آسان تروریست ها از خاک ترکیه برای ورود به سوریه تا خرید نفت از داعش از سوی آنکارا و آموزش نظامیان مخالف حکومت سوریه در اردن و تزریق میلیارد ها دلار نفتی از سوی امارات، سعودی و قطر تنها و تنها بخشی از سیاست واشنگتن و متحدینش در قبال رویدادهای منطقه ای بوده است. امری که عملا زمینه را برای رشد برق آسای داعش در منطقه مهیا نمود. اکنون و با نگاهی به مواضع ایالات متحده در سه کشور افغانستان، عراق و سوریه به وضوح می توان مشاهده نمود کرد که سیاست های واشنگتن عملا همچون جاده صاف کنی برای رشد و نمو داعش عمل نموده است.
الف) بهره گیری داعش از پروسه صلح افغانستان
نوزده سال از اشغال افغانستان در سال 2001 به بهانه مشارکت مستقیم القاعده در حملات 11 سپتامبر می گذرد، امری که تا کنون نه تنها به نابودی امارت اسلامی افغانستان تحت رهبری طالبان منجر نگردیده، بلکه جنگ فوق الذکر را به بزرگترین نبرد ایالات متحده پس از جنگ جهانی دوم تبدیل نموده است. در این میان قدرت گیری فزاینده طالبان و استیلا بر بخش اعظمی از ولسوالی های افغانستان در کنار هزینه های سنگین اقتصادی و انسانی تحمیل شده به آمریکا و همچنین تمایل ترامپ به خاتمه بخشیدن به حضور نظامی آمریکا در این کشور، موجب شده تا کاخ سفید در پروسه ای با عجله و به مدیریت زلمای خلیل زاد در پی دستیابی به توافقی با تندروهای مستقر در افغانستان بر آیند.
میل فزاینده واشنگتن به خروج از افغانستان در حالی است که نه تنها از میزان قدرت طالبان کاسته نشده، بلکه تکفیری های داعش نیز مدت مدیدی است که جای پای خویش را در این کشور محکم نموده است. شاخه خراسان داعش هم اکنون و با پیوستن جمع وسیعی از جنگجویان عربی که پیشتر در سوریه و عراق تحت زعامت البغدادی به مبارزه می پرداختند، بیش از هر زمانی قدرتمند شده است. گروهی که مترصد فرصت است تا با خروج نظامیان آمریکایی، با همسویی و یا با نبرد احتمالی با طالبان، دست بالا را در افغانستان از آن خود نماید. تمایل رهبران طالبان به سازش با آمریکا، موجب شده تا جمعی از افراطیون طالبان، از این گروه بریده و رهبران را به سازشکاری متهم نموده و به سوی داعش متمایل شوند.
سیطره داعش در افغانستان اکنون محدود به ولایت های پشتون نشین جنوب نیست، بلکه ولایت شمالی بدخشان به مرکزی برای تحرکات سلفی های داعش بدل شده است. ابومعاویه عضو پیشین لشکر طیبه و شبکه حقانی و رهبر کنونی شاخه خراسان داعش در این ولایت موفق گردیده تا حمایت برخی عناصر القاعده و طالبان را جلب کرده و عملا بدخشان را به مرکزی برای قدرت گیری داعش تبدیل نماید. ثروت های بالای ناشی از سنگهای گرانبهای لعل و طلا بدخشان، این ولایت را در مرکز ثقل توجه داعش تبدیل کرده است. همسایگی بدخشان با تاجیکستان، چین و پاکستان و حضور شبه نظامیان گروه ایغور استان سینکیانگ چین، تروریست های انصارالله تاجیکستان، تکفیری های جنبش اسلامی ترکستان شرقی چین و جنبش اسلامی ازبکستان در این منطقه، حاکی از موقعیت ژئوپلتیک بدخشان و نقش آنها جهت تسری تروریست ها به شرق چین و آسیای مرکزی است.
ب) موج سواری بر شکاف ها در عراق
ماه ها از وقوع اعتراض های پراکنده در عراق و کناره گیری عادل عبدالمهدی از سِمت نخست وزیری می گذرد، با این حال، شکاف و اختلاف حاکم بر احزاب و جریان های عراقی، مانع از انتخاب نخست وزیر جدید در این کشور شده است. مصطفی الکاظمی رئیس دستگاه اطلاعاتی عراق، سومین فرد بود که پس از ناکامی محمد توفیق علاوی و عدنان الزرفی به پارلمان عراق جهت تشکیل کابینه معرفی گردید. اجماع عمومی رهبران شیعه عراق در روز معرفی الکاظمی از سوی رئیس جمهور و نظر مساعد رهبران کُرد و سُنی این کشور، جامعه عراق و کشورهای منطقه ای و فرامنطقه ای را نسبت به تشکیل کابینه از سوی وی خوشبین نمود، با این حال و با گذشت هفته ها، و معرفی افرادی برای تصدی سِمت ها در کابینه از سوی الکاظمی، وی همچنان در جلب موافقت پارلمان ناکام مانده است.
فضای فوق، در کنار شیوع کرونا در عراق و خروج آمریکایی ها از پایگاه های قیاره در جنوب موصل، القائم در مرزهای سوریه، نینوا، پایگاه هوایی تقدم در 80 کیلومتری غرب بغداد و کیوان در کرکوک، راه را برای مانور تروریست های داعش فراهم نموده است. اختلاف های مرزی میان دولت مرکزی و حکومت محلی اربیل و ایجادی فضایی عاری از نیروهای نظامی در حدفاصل مرزهای جنوبی اقلیم کردستان و شمال کرکوک، شرایط مساعدی را برای هسته های خفته داعش فراهم نموده است. ژنرال سیروان بارزانی از فرماندهان ارشد پیشمرگه های کُرد در این باره می گوید: «هم اکنون یک ناحیه وسیع عاری از نظارت میان نیروهای پیشمرگه کُرد و نیروهای دولتی عراق وجود دارد که اکنون عملا محل جولان داعش است.» به گفته ی وی، داعش در دلتای میان دو رود زاب کبیر و دجله حضور دائمی دارد.
تشدید عملیات های نظامی داعش علیه حکومت مرکزی و درگیری های مرگبار با پیشمرگه های کُرد و نیروهای حشدالشعبی در خلال هفته های اخیر به نحو وسیعی افزایش پیدا کرده است. شدت درگیری ها به حدی بوده، که شهر جلولا در استان دیاله و در نزدیکی مرزهای ایران نیز در خلال روزهای گذشته، شاهد جدال میان داعش و نیروهای عراقی بوده است. در این میان ایالات متحده بر آن است که با افزایش میزان خشونت ها در عراق، علاوه بر ایجاد ناامنی برای ایران، زمینه تضعیف حشدالشعبی را بسان متحد کلیدی تهران در عراق فراهم آورد. سیاست حمله به حشدالشعبی و متهم نمودن آن به عنوان آلت دست تهران، ماه هاست که از سوی مقامات و رسانه های آمریکایی به جد پیگیری می شود. حمله تروریستی آمریکایی ها علیه ابومهدی المهندس، نایب رئیس حشد و ضربات پی در پی به مواضع دیگر گروه ها و رهبران عراقی نظیر مسئولین کتائب حزب الله، بوضوح بیانگر میزان عداوت آمریکایی ها با این گروه است. در این میان، رشد فزاینده داعش می تواند به مانند ابزاری برای مهار نیروهای مقاومت در عراق به کار آمریکا آید.
ج) آزادی ده ها هزار داعشی در سوریه
سقوط خلاف خودخوانده البغدادی در مارس 2019، با اسارت بیش از هفتاد هزار عضو و یا بستگان داعشی ها همراه بود. گفته می شود که قریب به 11 هزار زن خارجی عضو داعش و ده ها هزار پیکارجو از هشت کشور جهان در میان بازداشتی ها قرار داشته اند. بخش عمده این تروریست ها در زندان های تحت سیطره نیروهای سوریه دموکراتیک که در آن کُردهای سوری دست بالا را دارند، در اسارت به سر می برند. از اردوگاه الهول به عنوان بزرگترین زندان تروریست های جهان نام برده می شود. عدم پذیرش اعضای خارجی داعش از سوی آمریکا و کشورهای اروپایی به مانعی بزرگ در مسیر تحقق صلح در سوریه تبدیل شده است. دولت های غربی به دلیل پیامدهای بازگشت این شهروندان، عموما مبادرت به سلب تابعیت از آنها نموده اند. همین مسئله به چالشی بزرگ برای منطقه تبدیل شده است.
حملات بی امان ترکیه در خلال ماه های گذشته و ناتوانی کُردها در مهار زندان ها، موجب رهایی بخش اعظمی از این تروریست ها شده است. اعضای فراری یا به هسته های خفته داعش در عراق و سوریه پیوسته و یا عازم لیبی، افغانستان، اندونزی، فیلیپین و سایر مناطق شده اند. اکنون و با شیوع وسیع کرونا در منطقه، مقامات آمریکایی تحت عناوینی از قبیل مباحث حقوق بشری، خواستار آزادی زندانیان در عراق و سوریه شده اند، امری که تلویحا به آزادی داعشی ها نیز اشاره دارد. فقدان حکومت مرکزی منسجم در سوریه و تعارض های حاکم میان طرفین، زمینه را برای یارگیری داعش فراهم نموده است. نظامیان آمریکایی نیز در خلال ماه های اخیر و ذیل فرامین ترامپ، صرفا به استقرار در مواضع نفتی سوریه بویژه در دیرالزور بسنده کرده و بر خلاف عنوان ادعایی اش جهت حضور در سوریه (مبارزه با داعش)، عملا از انجام اقدامی مناسب دریغ ورزیده است.
حملات گاه و بیگاه رژیم صهیونیستی به مواضع دولتی سوریه و هدف قرار دادن برخی نیروهای نزدیک به تهران در این کشور، در کنار رویارویی مستقیم ارتش سوریه با ارتش ترکیه در حومه ادلب، و همچنین تحرکات کُردها در شمال و حضور نظامیان آمریکایی در مرزهای سوریه با اردن، عملا مجالی برای برخورد با داعش از سوی دولت سوریه باقی نگذاشته است.
احتمال سربرآوردن داعش به چه میزان است؟
منطقه غرب آسیا و شمال آفریقا، دیرزمانی است که شاهد رشد و نمو گروه های سلفی در منطقه می باشد. صرف نظر از حامیان مالی و ایدئولوژیک گروه های ذکر شده؛ یارگیری و عرض اندام این گروه ها عموما در فضایی صوت می پذیرد که دولت مرکزی در اِعمال قدرت بر این مناطق ناتوان بوده و شهروندان به گذرزمان درک و احساسی ناشی از فقر و تبعیض سیستماتیک را با خود به همراه دارند. برآورد تحولات حاکم بر منطقه نیز گواه آن است که ضعف مفرط دولت مرکزی در عراق (ناتوانی در تعیین دولت)، عدم استیلای حکومت سوریه بر تمامی سرزمین های این کشور، چندپارگی قدرت در افغانستان و تداوم اختلاف های داخلی در این کشور، جدال میان سلفی ها و دولت اسلام آباد در پاکستان و قلع و قمع اخوانی ها در مصر و اردن، در کنار وضعیت اسفناک اقتصادی حاکم بر کشورهای فوق الذکر، زمینه را برای عضوگیری مجدد داعش فراهم نموده است.
اختلاف های بنیادین میان قدرت های منطقه ای و ائتلاف ها و موازنه های پی در پی از قبیل جدال میان محور مقاومت با شیوخ ارتجاعی خلیج فارس و یا رقابت دولت های اخوانی (ترکیه و قطر) با دول سلفی (نظیر سعودی) و همچنین نقش کارشکنانه رژیم صهیونیستی در منطقه در کنار تعریف منافع متعارض در غرب آسیا از سوی قدرت های جهانی از قبیل چین، روسیه، آمریکا و اتحادیه اروپا، زمینه تداوم و سرایت نابسامانی را در منطقه فراهم آورده، فضایی که موجب بهره گیری مفرط داعش از آن شده است.
در این میان، ابتکارهای امروزین تروریست های داعش در جذب افراد، نظیر استفاده گسترده از شبکه های اجتماعی و تولید محتوای تبلیغاتی حرفه ای (بر خلاف اسلافش نظیر القاعده و شبکه حقانی)، زمینه مساعدی را برای جذب هزاران تروریست از اقصی نقاط دنیا فراهم نموده است، امری که مشابه آن تا پیش از فروپاشی خلافت خودخوانده، مکررا به وقوع پیوسته بود.
نکته پایانی آنکه، قدرت گیری احتمالی داعش ( که پازل تحقق آن یکی پس از دیگری در حال تکمیل است)، صرفا منطقه غرب آسیا را وارد بحران جدید نخواهد نمود، بلکه ترکش های آن، مشمول تمامی جامعه بین المللی خواهد شد. تشکیل گروه های تروریستی وفادار به داعش در نیجریه، فیلیپین، اندونزی، تاجیکستان، چچن و سایر مناطق و انجام های عملیات های سهمگین نظیر حمله به کلیساها در سریلانکا، نمونه ای از پیامدهای این رخداد خواهد بود. وقایعی که جهان غرب، پیشتر و در حملات متعدد داعش به پاریس، نیویورک و لندن و... تجربه آن را در کارنامه خویش دارد. تحلیل کارنامه چند دهه گذشته سلفی ها گواه آن است که ائتلاف یا همسویی این جریان ها با برخی دولت های منطقه ای و فرامنطقه ای، صرفا مقطعی و در راستای تامین مقاصد این گروه بوده و بلافاصله پس از تامین خواسته ها، بر خلاف تصور اولیه، حامیان پیشین نیز از گزند حملات داعش مصون نخواهند ماند.